دست بهم بزنی جیغ میزنم

.

.

.

چیزی نیست جزوه درسیمه یه ذره غریبی میکنه !!

 *** 

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻯ ﺷﻤﺎﻡ ﻳﻪ ﻛﻴﻒ ﻗﺪﻳﻤﻰ ﻭ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻫﺴﺖ

ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻯ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺳﻨﺪﺍ ﺭﻭ ﺗﻮﺵ ﻣﻴﺬﺍﺭﻳﻦ؟!

ﻻﻣﺼﺐ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﻩ !!!

 ***

 

 

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

 

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
لطفا فقط به قیافه جواد رضویان دقت کنید !

بقیه در ادامه مطلب...



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
خخخخخخ

ادامه مطلب فراموش نشه



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

با گل سردار شاد شدیم و با گل شماره 9 عراقی ها ناراحت...

به سوتی های عراقی ها خندیدیم....

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
 

مثلا رو به قبله وایسادن !

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 19:17 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

 

 

 

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است


ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است


روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

 

متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان


حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است

 

چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم


این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

 

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی


لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است

 

لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن


چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

 

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی


از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

 

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه


سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است

 

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟


این هم اگرچه شکوۀ شحنه به شاه کردن است

 

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی


پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

 

بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را


کوزۀ آب زندگی توشه راه کردن است

 

خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم


بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است

 

******************************************

 

البته خدمتان عرض کنم که منظورم از

 

نگاه ، عکسهای زیر است و عکسهای

 

بالای صفحه فقط جهت تبلیغات و جذب 

 

بیننده درج شده است ...

 

موید و موفق باشید . . .

 

 

 

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 18:54 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

دانه می چید کبوتر، به سرافشانی بید
لانه می ساخت پرستو، به تماشا خورشید
صبح از برج سپیداران می آمد باز
روز با شادی گنجشکان می شد آغاز
نغمه سازان سراپرده دستان و نوا
روی این سبزه گسترده سراپرده رها
دشت، همچون پر پروانه پر از نقش و نگار
پرزنان هر سو پروانه رنگین بهار

 

مهر، چون مادر می تابد سرشار از مهر
نور می بترد از آینه پاک سپهر
می تپد گرم، هم آواز زمان قلب زمین
موج موسیقی رویش! چه خوش افکنده طنین
ابر می آید سر تا پا ایثار و نثار
سینه ریزش را می بخشد بر شالیزار
رود می گرید تا سبزه بخندد شاداب
آب می خواهد جاری کند از چوب، گلاب
خاک می کوشد تا دانه نماید پرواز
باد می رقصد تا غنچه بخواند آواز
مرغ می خواند تا سنگ نباشد دلتنگ
مهر می خواهد تا لعل بسازد از سنگ
تاک صد بوسه ز خورشید رباید از دور
تا که صد خوشه چو خورشید برآرد انگور
سرو، نیلوفر نشکفته نوخاسته را
می دهد یاری کز شاخه بیاید بالا

 

سرخوشانند ستایشگر خورشید و زمین
همه مهر است و محبت نه جدال است و نه کین
اشک می جوشد در چشمه چشمم ناگاه
بغض می پیچد در سینه سوزانم، آه
پس چرا ما نتوانیم که این سان باشیم؟
به خود آییم و بخواهیم که : انسان باشیم

 

فریدون مشیری

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 18:54 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
 

 

سلام چند وقتیه حس نداشتم پست جدید بزارم

در کل شرمنده شما هام

 

بعدا جبران میکنم اگه عمری باشه . . .

 

 

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 18:54 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
توی عروسی دیدین که آخر مراسم عروس دسته

 

گلش رو بین مجرد ها پرت میکنه 

 

 

چند سال پیش تو یه عروسی بودیم و بعد از این که

 

 

کلی شادی و حرکات متفرقه از خودمون در کردیم 

 

رسیدیم به آخر مراسم و عروس و داماد اومدند که

 

دسته گلشون رو پرت کنن

 

 

دخترای دم بخت با خوشحالی زایدالوصفی جلوی عروس

 

و داماد جمع شدند تا بلکه همای سعادت روی  

 

دوش شونبشینه و بتونن دسته گل رو ،رو هوا بقاپن

 

و بختشون باز بشه

 

 

من هم که اون صحنه ها رو میدیدم ،یهو مثل شیر

 

از جام پریدم

 

و با اعتماد بنفس خیلی بالا رفتم و وایسادم بینشون

 

عروس دسته گل رو پرتاب کرد به هوا

 

 دسته گل صاف اومد بالا سر من و من هم مثل پلنگ 

 

پریدم و بالاتر از همه اونو قاپیدم

 

 

در این لحظه بود که دم بختان فهمیدند که همای

 

سعادت روی شونشون نشسته و ری.....ده و کاری با 

 

بختشون نداشته

 

خب در این بین بود که گرداننده مجلس دست منو 

 

گرفت و اسممو پرسید و بعد از بگو و  بخند 

 

به مهمونا گفت که رسم  اینه که آقا پسری که گل 

 

رو گرفته باید دوباره گل بندازه و هر دختری که گرفت

 

اون دختر مال اون پسره!!!!!!!

 

 

همینکه این جمله رو گفت مثل اینکه به گلّه گوسفند ها

 

گرگ حمله کرده باشه، دخترایی که اون وسط بودند 

 

مثل بره شروع کردند به فرار کردن، یکی داشت

 

از رو صندلی ها میپرید و فرار میکرد ، یکی داشت از

 

درخت بالا میرفت ،یکی داشت از زیر میزها در میرفت،

 

یکی داشت تو استخر زیر آبی در میرفت و . . .

 

یک ثانیه طول نکشید که اون وسط خالی شد و

 

من موندم و دسته گل و آقای خواننده . . .

 

و اعتماد بنفس بالای من . . .

 

آخه عزیزان من نخواستم که بخورمتون کهههههه

 

 

در آخر من هم  با دسته گلم رفتم نشستم سر جام 

 

خب حالا چند سال از اون روزا میگذره و چند تا از اون 

 

بره ها که الان واسه خودشون گوسفندی شدن، از

 

راههای مختلف برام پیغام میفرستن که اون موقع غلط 

 

کردم و فرار کردم حالا اون دسته گل رو بده به من

 

من هم میگم . . .

 

 

من غلط بکنم چیزی بگم ، به جون "مخاطب خاص" اگه 

 

من به اونا  محل بزارم و پیاماشونو بخونم

 

"مخاطب خاص" تو خودتو ناراحت نکن همه چی حل

میشه

 

** البته قابل ذکر است که تو اون مراسم مخاطب خاص 

 

حضور نداشت وگرنه من خودم دو دستی دسته گل رو 

 

به ایشون تقدیم میکردم 

 

خخخخخخخخخخخخخ............



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 18:54 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
از عکس خوشم اومد

 

و خیلی همین طوری میزارم که شما هم ببینین

 

اسمشو میزارم " مخاطب خاص و مادرش"

 

 



تاريخ : 22 فروردين 1394 | 18:54 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب تراوین
  • وب پی اس پی
  • وب یک کلوپ
  • وب علی شش